یه گزارش نفت دیلی، ایران آنقدر ظرفیتهای بالای اقتصادی همچون پتروشیمی دارد که می شود با آسودگی به اقتصاد بدون درآمدهای ناشی از فروش نفت خام اندیشید.
در طول تاریخ توسعه، نفت همیشه نقشی بزرگ در نوسان شاخصهای اقتصادی ایفا کرده است، اگر بخواهیم کمی با مایه های طنز سخن بگوییم و یا پا را فراتر از این بگذاریم، خیلی بی راه نیست که بنویسیم نفت همیشه به خوبی می دانسته است چگونه کشورهای جهان را به دنبال خود بکشد و آنها را مانند موم در دستانش نرم کند.
این واقعیتی است که نمی توان آن را انکار کرد، منتهی در این میان کشورهایی نیز بوده اند که در مقابل این ویژگی نفت ایستادگی کرده اند و یا همچنان تمایل دارند که محور اقتصاد را بر همان پاشنه پذشته بچرخانند. بهترین مثال برای این ماجرا کاهش قیمت نفت در چند هفته گذشته است.
افت بهای نفت، بازهم دو تصویر متفاوت برای تاریخ اقتصادی جهانی به یادگار گذاشت؛ یک تصویر، نمای کشورهایی است که تولید صنعتی را در مشت گرفته اند و همواره سعی می کنند تا محصول نهایی خود را با قیمت کمتری از مدار تولید عبور دهند و دیگر کشورهایی که نفت می فروشند و با سرمایه آن بار اقتصاد خود را سبک تر می کنند.
در کشورهای نخست کاهش بهای نفت مثل روغن هیدرولیک عمل می کند و سبب می شود تا چرخ دهنده های صنعت روان تر شوند. در این فراگرد شادمانی نهایی با مصرف کننده است چون در روبرو با تولید ارزان چرخه مصرف را ترمیم می کند، اما در الگوی دوم فلاکت و یا خمودگی شاخصهای اقتصادی نصیب مصرف کننده می شود. چون با صنعتی روبروست که اگر در دوران شکوفایی نفت نفسی نیمه جان در مقابل "واردات محوری" داشت، اکنون با قطع شریان مواد اولیه آن روند صنعتی از یک سو و گران شدن کالاهای وارداتی از سوی دیگر روبروست که نمی تواند در این فرایند تصمیمی جز خلاصه کرد ن مصرف بگیرد.
نشریه انگلیسی زبان وزارت نفت، در مقابل شادمانی کشورهای نوع اول، خیلی بیرحمانه و دور از انصاف نیست حتی اگر بگوییم، کاهش بهای نفت در مقابل آن شادمانی سبب سانسور مصرف (از سوی خانوار) در کشورهای نوع دوم می شود. با همه این حرف ها می توان شجاعت به خرج داد و واهمه نکرد و با صدای بلند پذیرای کاهش بهای نفت شد. اگر در کشوری همواره نفت محوری، آنقدر اساس توسعه بوده است که با کاهش بهای آن توسعه به ورشستگی نزدیک می شود، هیچ اشکالی ندارد و می توان از این احتمال ورشستگی استقبال هم کرد، مهم ان است که یکبار برای همیشه کشورهای نفتی دست روی زانو بگذارند و در مقطعی تاریخ ساز از کاهش بهای نفت استقبال کنند.
در کشوری مثل ایران آنقدر ظرفیتهای بالای اقتصادی وجود دارند که می شود با آسودگی به اقتصاد بدون درآمدهای ناشی از فروش نفت خام اندیشه کرد و در دوره ای مشخص با راهبردهای اجرایی به حجمی از درآمدهای واقعی و منشعب شده از کارکرد تولید، دست یافت، البته خیلی عجیب نیست که هر مخاطبی در مقابل این سخن گرفتار چالش شود، چون نفت به حدی در لایه های اقتصادهای وابسته به نفت نهادینه می شود که دیدن حاشیه های مقتدر تولید در اطراف همین نفت نیز به یک اتفاق سخت بدل می شود.
مثلا در ایران اگر مسیر صنعت پتروشیمی هموار شود، این صنعت می تواند سالی ٧٠ میلیارد دلار در جیب اقتصاد کشور بگذارد. توجه کنید که ١٨ سال پیش این درآمد سالانه یک میلیارد دلار بود. در سالهای گذشته پتروشیمی در ایران تاوان زیادی برای مدیریتهای غیر کارآمد پرداخت کرد؛ با این حال درآمد آن هم اکنون بیش از ٢٠ میلیارد دلار است. این رقم به طور حتم آنقدر جذاب است که بتواند عاملی برای سرعت بخشیدن به ترک درآمدهای ناشی از فروش نفت خام شود.
به نظر شما این گونه نیست؟ حالا در نظر گیرید این رقم به واسطه راهی که برای بخش خصوصی در سالهای پیش باز شده است، می تواند با یک مولد گرایی کوچک به تولید ١٨٠ میلیون تن محصول پتروشیمی و درآمد ٧٠ میلیارد دلاری منجر شود. جالب اینجاست که در ایران میدانهای گاز نیز وجود دارد. در این کشور منسجم ترین شبکه گازی شکل گرفته است.
بیش از ٨٠ درصد سلولهای شهری به طور مستقیم به گاز دسترسی دارند. این یعنی یک اقتدار گازی که نشان می دهد اگر صنعت گاز ایران وارد چرخه تجارت شود، درآمدی بزرگ برای ایران به ارمغان می آورد. با این چشم انداز و ظرفیتی که وجود دارد آیا بهتر نیست برای کاهش بهای نفت خوشحال شویم؟ این یک توفیق اجباری است.