آيتالله مظاهري با بيان اينکه غيبت، تهمت، شايعه پراکني و تخريب شخصيت به کفر منجر ميشود، اظهار داشت: اگر خادم ديگران نيستيد، اما ديگر غيبت و تهمت و شايعه و اينها هم نسبت به هم نداشته باشيد.
به گزارش مركز خبر حوزه، آيتالله مظاهري در درس خارج خود در جمع طلاب و فضلاي حوزه علميه اصفهان به قانون مواسات از ديدگاه قرآن کريم و عترت پرداختد که به شرح زير ميباشد:
بسماللهالرحمنالرحيم
رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْلِي أَمْرِي و َاحْلُلْ عُقْدَةًمِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي
* قانون مواسات از ديدگاه قرآن و عترت
آيات فراواني از قرآن کريم و نيز روايات متعدّدي از اهل بيت«عليهم السّلام»، آدمي را به رعايت قانون مواسات و ايجاد تعاون و ديگر خواهي وادار ميکنند. اگر روايات اهل بيت«عليهم السّلام» در خصوص اين موضوع مهم را گردآوري کنيم، چندين جلد کتاب ميشود. به عنوان نمونه، مرحوم کليني«ره» در جلد دوّم اصول کافي، بيش از پانصد روايت راجع به قانون مُواسات و تعاون آورده است. اما نميدانم چه شده که مثلاً مرحوم صاحب جواهر، همان اول زکات، ميفرمايند که غير از خمس و زکات و کفّارات، چيز ديگري به عنوان وجوب مالي نداريم. يعني همه اين روايتها را حمل بر استحباب کردهاند. علّت مستحب بودن قانون مواسات با عنايت به آيات و روايات صريح و تکان دهندهاي که در اين زمينه وجود دارد، براي من حل نشده است. قرآن کريم ميفرمايد: "الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ"[1]، "و كسانى كه زر و سيم را گنجينه مىكنند و آن را در راه خدا هزينه نمىكنند، ايشان را از عذابى دردناك خبر ده."
استاد بزرگوار ما علامه طباطبائي«ره»، انفاق اين آيه را خلأ معنا ميکردند، خلأ فقري، فردي يا اجتماعي، يعني احتياج. بر اين اساس، اگر در ميان مسلمانان احتياج باشد و کسي پول جمع کند، مصداق آيه شريفه است. در آيه بعد ميفرمايد: " يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها في نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هذا ما كَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ فَذُوقُوا ما كُنْتُمْ تَكْنِزُونَ"[2]، "روزى كه آن [گنجينه]ها را در آتش دوزخ بگدازند، و پيشانى و پهلو و پشت آنان را با آنها داغ كنند [و گويند:] «اين است آنچه براى خود اندوختيد، پس [كيفر] آنچه را مىاندوختيد بچشيد.»"
کسي که با وجود فقر و احتياج در جامعه، به مال اندوزي ميپردازد، روز قيامت با همان پولهايي که جمع کرده، پول داغش ميکنند. هيچ وقت هم نميشود که احتياج و خلأ فقري در اجتماع نباشد، مگر در زمان ظهور و حکومت حضرت وليّ عصر«ارواحنافداه» که به دليل پرداخت خمس و زکات توسّط همه مردم و عمل به قانون مواسات، فقير و محتاج پيدا نميشود. بنابراين جمع کردن و اندوختن مال و ثروت و عدم رسيدگي به فقرا و نيازمندان، از نظر قرآن کريم و روايات اهل بيت«عليهم السّلام»، بسيار مذموم و مستوجب عذاب الهي است.
* اقسام تعاون
تعاون چند قسم دارد و در ادامه به اقسامي از آن اشاره ميشود.
قسم اول اين است که همه بايد از نظر مالي، به اندازه توان، به همنوعان خود رسيدگي کنند. اگر بدانيم يک کسي شام ندارد، حتماً بايد شام خودمان را تقسيم کنيم. فراموش نميکنم که استاد بزرگوار ما حضرت امام خميني«قدّس سرّه»، در درس ميفرمودند: «اگر به راستي بدانم کسي محتاج است، بايد عباي خود را بفروشم و از وي دستگيري کنم». هرکس به اندازه وسعش بايد کمک مالي داشته باشد.
"بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم، الم ، ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدىً لِلْمُتَّقينَ ، الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ[3]"، "الف، لام، ميم. اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است: آنان كه به غيب ايمان مىآورند، و نماز را بر پا مىدارند، و از آنچه به ايشان روزى دادهايم انفاق مىكنند."
قرآن شريف در آيه ديگري ميفرمايد: "تصوّر نکنيد انفاق مختصّ متموّّلين است، نه، هرکه به اندازه وسعش و به هر اندازه که ميتواند بايد کمک مالي و رسيدگي داشته باشد."، "لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ[4]"، "صاحب وسعت بايد از وسعت خود انفاق كند و هر كه تنگدست باشد، بايد از آنچه خدايش داده انفاق كند."
قسم دوّم تعاون که آن هم مهم است، رسيدن به فرياد ديگران و به خصوص مظلومان است: "مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ بِمُسْلِم[5]"، "به راستي اگر کسي مظلوم واقع شده، همه بايد داد بزنند و به فرياد مظلوم برسند. نظير اين روايت نيز فراوان است و بايد به آن اهميّت داده شود."
قسم سوّم تعاون و ديگرخواهي که کمر آدم را ميشکند و در بيش از هزار روايت نقل شده، اين است که ما بايد خادم يکديگر باشيم. رواياتي که بر ضرورت خدمت به ديگران تأکيد ميورزند، در کتب روايي شيعه و سنّي فراوانند و در اين جلسه به بيان يکي از اين روايات از باب نمونه ميپردازيم.
"عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عليه السّلام: الْمُؤْمِنُونَ خَدَمٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قُلْتُ وَ كَيْفَ يَكُونُونَ خَدَماً بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَالَ يُفِيدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً[6]"، " امام صادق«سلام الله عليه» فرمودند: همه بايد نوکر يکديگر باشيم. راوي ميگويد: همه نوکر هم باشيم يعني چه؟ حضرت فرمودند: همه بايد مفيد براي همديگر باشيم. همه بايد به هر اندازه که ميشود به همديگر خدمت کنيم."
خادم يکديگر يعني چه؟ در روايات ديگري خادم ديگران بودن، به صورت عملي معنا شده است. مثلاً راوي ميگويد من يک گره داشتم، رفتم خدمت امام حسن مجتبي«سلاماللهعليه» و به ايشان گفتم: اين گره به دست شما باز ميشود. مثل يک خادم دنبال من راه افتادند، رسيديم به مسجد رسول الله، امام حسين«سلاماللهعليه» آنجا معتکف بودند. امام دوم گفتند: چرا به برادرم نگفتي تا گرهات را باز کند. گفتم آقا مُعتکف بودند و نخواستم مزاحم ايشان بشوم. ايشان فرمودند: "إِنَّهُ لَوْ أَعَانَكَ كَانَ خَيْراً لَهُ مِنِ اعْتِكَافِهِ شَهْراً"[7]، "همانا اگر او تو را يارى ميكرد، از اعتكاف يك ماهش بهتر بود."
اگر کسي بتواند گرهاي از کار ديگران باز کند، از يک ماه اعتکاف، آن هم در مسجد رسول الله بالاتر است. ما بعضي اوقات ميگوييم و سرسري از آن ميگذريم و حتي بعضي اوقات هم ميگوييم اين روايات ضعيف السّند است، امّا اين روايتي که من خواندم، صحيح السّند بود.
در روايت ديگري داريم که اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» در راه مشاهده کردند پيرزني يک مشک آب بر دوش دارد و مينالد. رفتند جلو گوش دادند و ديدند که عليه آن حضرت گله دارد. اميرالمؤمنين رفتند جلو و گفتند مشک آبت را بده به من تا بياورم. آن پيرزن نميدانست ايشان اميرالمؤمنين است و مشک را داد. اميرالمؤمنين مشک را گرفتند و آمدند در خانه و ديدند واقعاً محتاج است، خيلي ناراحت شدند و رفتند به دوش هيزم آوردند و خرما و آرد آوردند و بعد گفتند: من حالا کاري ندارم يا من بچه داري ميکنم و تو نان بپز و يا من نان ميپزم و تو بچه داري کن. گفت شما بچه داري کن. اميرالمؤمنين«سلاماللهعليه» مثل يک خادم و نوکر، بچههاي او را در دامن گذاشت و گريه و گريه که علي را ببخشيد که کوتاهي درباره شما شده است. آن زن که رفته بود نان بپزد، فهميد و آمد روي دست و پاي اميرالمومنين«سلاماللهعليه» افتاد و گفت: مرا ببخشيد که چنين صحبت کردم، شما را نشناختم. فرمودند: نه، تو بايد مرا ببخشي که دربارهات کوتاهي شده است. و الاّ من يک خدمتي به عنوان وظيفه به تو ميکنم و بچههايت را پرستاري ميکنم.
مرحوم کليني در روايت صحيح السّند و ظاهرالدّلاله نقل ميکند که مؤمن هفت حق بر مؤمن دارد و يک حقّش اين است که اگر او کسي را ندارد، تو برو و يا جاريهات را بفرست تا برود و کارهاي او را انجام دهد. کارهايي نظير جاروکشي، نان پزي، و بالاخره همه امور منزل او را، مثل منزل خودتان بايد بر عهده بگيريد.
خودخواهي و خودخوري و خودمحوري، در فرهنگ تعاليم قرآن و عترت جايگاهي ندارد و بسيار نکوهش شده است. پيغمبر اکرم«صلياللهعليهوآلهوسلّم» گريه ميکردند و ميفرمودند که چند چيز در امت من عملي نخواهد شد و يکي از آن موارد، قانون مواسات است. عمل به قانون مواسات در زمان فعلي کجا پيدا ميشود؟ خيلي کم است.
خدا رحمت کند مرحوم آخوند خراساني را، يکي از شاگردان ايشان نقل ميکند: ديدم بعد از نيمه شب، با يک چراغ به جايي ميروند. تعجب کردم که آقا اين موقع کجا ميروند؟ جلو رفتم و سلام و تعارف که آقا کجا؟ من کارهايتان را انجام ميدهم. فرمود: اين همسايه ما، غريب است و زنش ميخواهد زايمان کند و کسي را ندارد و اگر کس ديگري دنبال قابله برود، نميآيد. لذا خودم آمدم تا قابله براي او ببرم.
در سيره همه ائمّه طاهرين«سلاماللهعليهم» داريم که بعد از نيمه شب، هميان به دوش ميگرفتند و در خانه فقرا را ميزدند و به آنها کمک ميکردند. در روز نان ميپختند و در نيمه شب به فقرا ميبخشيدند.
چه کسي ميتواند ادعا کند که به ياد ديگران است و به همنوعان خود خدمت ميکند؟ اساساً قسم سوم تعاون، يعني اينکه نوکر مردم باشيم. همه بايد نوکر يکديگر باشيم. اين مطالب که ما حمل بر استحباب ميکنيم را به صورت جدي از ما خواستهاند ولي در زمان فعلي اهميّت لازم را ندارد. اصلاً معناي «يأتي بدين جديد» همين است. امام زمان«ارواحنافداه» دين جديد ميآورند. آن حضرت مبيّن قرآن و روايات هستند و دين جدّ خود را زنده خواهند کرد و يکي از مواردي که مغز دين است و ايشان احياء ميکنند، عمل به قانون مواسات است.
* آنچه نميدانيم، انکار نکنيم
من يک تقاضا از شما دارم؛ اگر به قانون مواسات عمل نميکنيد، لا اقل منکر آن نشويد. اکنون که روح تعاون در جامعه حاکم نيست، منکر بيش از هزار روايت نشويد. يک دفعه حضرت امام«قدّس سرّه» چندين مرتبه در درس ميگفتند و بعضي اوقات هم در اين اواخر، به مرحوم احمد آقا نامه نوشتند که يک چيزهايي هست که ما بلد نيستيم، پس لااقل منکر نشويد. اين خيلي حرف خوبي است.
در خصوص علومي نظير فلسفه و عرفان نيز همين فرمايش حضرت امام کاربرد دارد. تو فلسفه بلد نيستي، خوب بلد نباش، اما ديگر منکر نشو و عليه فلسفه چيزي ننويس. يک دفعه حضرت امام در درس عصباني بودند و ميگفتند: «ما أدراک من صدر المتألهين». متأسفانه عرفانهاي کاذب و نوظهور، جاي عرفان حقيقي را گرفته و برخي به سبب آنکه از عرفان واقعي و حکمت متعاليه، چيزي نميدانند و در اين زمينه، مطالعه و تحقيق لازم را ندارند، بر ضدّ فلسفه و عرفان حرف ميزنند يا مطلب مينويسند. به قول حضرت امام«قدّس سرّه»، وقتي بلد نيستيم، داعي نداريم که منکر شويم.
* اگر خدمت نميکنيد، لااقل آزار نرسانيد
تقاضاي ديگري که امروز از شما دارم، اين است که به خاطر امام زمان«ارواحنافداه» و به خاطر حضرت زهرا«سلاماللهعليها»، اگر خادم يکديگر نيستيد، غيبت پشت سر هم نکنيد. چرا ما يکديگر را خراب ميکنيم؟ چرا پشت سر يکديگر حرف ميزنيم؟ چرا پشت سر بزرگان حرف ميزنيم؟ چرا تهمت به بزرگان ميزنيم؟ نوکري بزرگان را نکنيد، اما ديگر غيبت و تهمت و شايعه و اينها هم نسبت به آنان نداشته باشيد. اين کفر است، ذنب لا يغفر است.
من در زمان طاغوت که هنوز انقلاب پيروز نشده بود، در درس اخلاق که دو سه هزار نفر از طلاب و فضلا در آن شرکت ميکردند، مکرراً به طلبهها ميگفتم که ساير مراجع را براي بالا بردن حضرت امام«قدّسسرّه»، تخريب نکنيد که تخريب آنان، نه تنها حضرت امام را بالا نميبرد، بلکه يک مرجع را از بين ميبرد که به ضرر همه است. ميگفتم: مرد آن است که تبليغ پيروزي انقلاب و تبليغ حضرت امام را بکند و اما ديگران را زمين زدن، براي چه؟ اين را زمان طاغوت، هميشه به طلبهها ميگفتم. آن وقت که اخلاق يک رونق و شوري داشت. امروز هم به همه و به ويژه به طلاب و فضلا ميگويم: چرا تهمت؟ چرا غيبت؟ چرا شايعه و تخريب ديگران؟ اينها کفر است. چرا پشت سر هم غيبت ميکنيد و چرا همديگر را مسخره ميکنيد؟ اين روايت ميگويد همه بايد خادم هم باشيم، اما کار به جايي رسيده که همه دشمن هم هستند. غيبت و تهمت و تخريب شخصيّت، يعني دشمني با همديگر.
اهانت به ديگران، بر اساس روايت صحيح السّندي که در اصول کافي آمده،[8] ولايت انسان را قطع ميکند. قطع ولايت، معاني متعدّدي دارد که شرح آن در اين جلسه امکان ندارد. همين مقدار بدانيد که منجر به کفر ميشود. ما از قانون مواسات و از تعاون گذشتيم، اما دشمني کردن، تهمت زدن، شايعه پراکني، غيبت کردن و مسخره کردن، قانون ضد تعاون است و منجر به کفر خواهد شد. از اين رو از همه شما تقاضا دارم که به قانون تعاون عمل کنيد و اگر عمل نميکنيد، لااقل ضدّ قانون تعاون در شما نباشد.
«و صلّي الله علي محمد و آل محمد»
پينوشتها
1. توبه / 34
2. توبه / 35
3. بقره / 3-1
4. طلاق / 7
5. الکافي، ج 2، ص 163
6. الکافي، ج 2، ص 167
7. الکافي، ج 2، ص 198
8. الکافي، ج 2، ص 358