روزنامه ایران: 28 خرداد سال 90، جسد مردی میانسال که با اصابت ضربههای متعدد چاقو به قتل رسیده بود، در یکی از خیابانهای شرق تهران کشف شد.
یکی از اهالی که شاهد رها کردن جسد توسط یک زن ودختر بود به مأموران گفت: امروز مادر و دختری را که خانهشان کمی دورتر از اینجاست، دیدم که جسد را در کوچه انداختند و فرار کردند. من آنها را میشناسم. نام آن دختر زهراست و 15 سال دارد.
بدینترتیب مادر و دختر دستگیرشده و در بازجوییهای ابتدایی به قتل اعتراف کردند. زهرا گفت: مدتی قبل با پسری دوست شده بودم و میخواستم با او ازدواج کنم اما پدرم مخالفت کرد، برای همین نقشه قتلش را با مادرم کشیدیم. روز حادثه، مقداری قرص در شربت آلبالویش ریختیم. وقتی خورد بیهوش شد. سپس با مادرم به اتاق خوابش رفتیم. من متکا را روی دهان پدرم گذاشتم و مادرم چند ضربه چاقو به او زد.بعد هم من چاقو را گرفتم و چند ضربه دیگر زدم. وقتی پدرم فوت کرد، جسدش را با مادرم بیرون بردیم و چند کوچه دورتر از خانه رها کردیم.همسر مقتول نیز اعترافات دخترش را تأیید کرد و بدینترتیب کیفرخواست پرونده صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه 113 وقت دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفت. سپس مادر و دختر با درخواست اولیایدم - دو پسر مقتول - به قصاص محکوم شدند. دیوان عالی کشور نیزحکم همسر مقتول را تأییدکرد اما حکم زهرا را برای بررسی سلامت روانی رد کرد و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه دوم دادگاه فرستاده شد. دادگاه بعدی در حالی برگزار شد که پزشکی قانونی اعلام کرده بود: «زهرا در زمان وقوع حادثه، ماهیت قتل را درک نکرده است.»