خبرگزاری فارس: مهدی رحمتی حرفهای قابل توجهی زده که بخشهای مهم آن را برایتان نقل می کنیم:
اژدهای دو سر: وینفرد شفر به استقلال آمد و با کارهایی که انجام داد و با ایدههایی که در مربیگری داشت باعث شد استقلال نتایج خوبی کسب کند. وقتی شفر به استقلال آمد من از تیم کنار گذاشته شده بودم و با آمدن او به تیم برگشتم. در همان ابتدا با آقای شفر صحبت کردم و متاسفانه یکسری ذهنیتها به این مربی از من داده بودند که بیشتر آنها از طرف برخی از آقایان در کادر فنی قبل انجام شده بود. به شفر گفته بودند مراقب مهدی رحمتی باش، او اژدهای 7 سر است! اما از آنجا که او ایرانی نیست و شاخص او با ما فرق میکرد به من گفت من با صحبتها هیچ کاری ندارم و آن چیزی را که در برخورد و رفتارت ببینم تصمیم میگیرم. همین باعث شد تا من انگیزه بگیرم و دوباره وارد یک برهه جدید از زندگیام شوم.
عدم اعتراض: من 20 هفته روی نیمکت بودم و دیدید که صدایم هم در نیامد، چون حرفهای شفر و سیستم او را با صداقت دیدم.ثانیا، شما مگر قبل از این در من سابقه اعتراض به نیمکت نشینی را دیده بودید؟من به کدام مربیام به نیمکت نشینی ام اعتراض کردم؟
جدا نشدن علیرغم نیمکت نشینی: من در ۲ مقطع از استقلال جدا شدم و در هر دو مقطع برخلاف میل باطنی ام جدا شدم.چون دوست داشتم در کنار استقلال باشم اما احساس کردم که نمیتوانم به استقلال کمک کنم و به همین دلیل با رفتنم به تیم کمک کردم. این را همه شاهد هستند. دفعه اول متوجه شدم حضورم به سود استقلال نیست و رفتم که خودم را نشان بدهم و بار دوم احساس کردم مرا نمی خواهند و به همین دلیل به پیکان رفتم. بعد از هر ۲ بار رفتنم از استقلال نه شخصی را متهم کردم و نه مدعی شدم که فلانی باعث جدایی من شده است. احساس کردم مربی به من نیاز ندارد و کلی با خودم کلنجار رفتم و از تیم جدا شدم و در دور اول به مس کرمان رفتم و در بار دوم به پیکان پیوستم اما در هر ۲ دوره به لطف خدا با قدرت به استقلال برگشتم.
مقایسه شفر با کادر فنی قبلی: فکر میکنم لزومی نیست به کادر فنی قبل کنایه زد،طرفداران استقلال و مردم خودشان متوجه همه چیز شدند، من فقط در مورد شفر حقایق را بازگو کردم و میخواستم مردم بدانند چه اتفاقاتی بین من و سرمربی آلمانی استقلال رخ داده است و میخواستم با این پست هواداران را نسبت به رفتارهای شفر آشنا کنم. فقط میتوانم این را بگویم او حرف و عملش یکی است.ضمن اینکه انصافا دستیاران خوب و با منطقی دارد. کولی، ساناک، ساشا پسر شفر، بیژن طاهری، اشکان نامداری و تمام ارکان کادر فنی با بازیکنان صادقانه رفتار میکنند که همین خودش یک نعمت است. من در شفر نه شو میدیدم و نه نمایش و نه دوستی نمایشی. رفتارها بدون نیاز به مترجم کاملاً مشخص بود. نیازی نیست یکی بگوید فلانی بال راست من است و جزو بازوان من محسوب میشود اما از پشتسر خنجر بزند!
گلری در بازیهای مهم: چیزی که خودم حس میکردم این بود که هر وقت قرار بود بازی کنم شرایط حساس میشد، در بازی با الهلال دفاع چپ نداشتیم و حتی خسرو حیدری در آن بازی در دفاع چپ به میدان رفت. آقای شفر با من صحبت کرد و گفت چون تو قبلا مقابل الهلال بازی کردی میتوانی به تیم من کمک کنی. یا مثلا در بازی برگشت با الهلال 5 بازیکن اصلی ما نبودند. در حین بازی هم باقری مصدوم شد، امسال مرتب در شرایط خاص برای استقلال بازی کردم و خدا را شکر که شرمنده نشدیم.
فریاد عجیب هنگام قهرمانی در جام حذفی: در آن فریاد خیلی حرفها و بحثها بود. شما هم اگر مجبور بودید صبر کنید تا هر شخصی هر چه دلش میخواهد بگوید و شما هم سکوت کنید مطمئن باشید مثل من آن حس را پیدا میکنید. شما در آن شرایط باید با یک فریاد جواب بدهی.من هم این کار را کردم.
پایان خوب یک فصل بد: به خودم و خدای خودم ایمان داشتم و توانستم خودم را از چاهی که آقایان بی کفایت برایم ساختند به سلامت نجات بدهم. افرادی که فکر میکردند فقط خودشان درست میگویند.بیشترین چیزی که خوشحالم کرد این بود که جلوی خانواده ام سرم را بالا بگیرم و از همه مهمتر این بود به هواداران استقلال ثابت کردم تمام چیزهایی که در مورد مهدی رحمتی میگفتند و تمام باورهای غلطی که در ذهنشان به وجود آورده بودند را پاک کنم و دوباره همان مهدی رحمتی سابق شوم.
وزن کم کردن: 9 کیلو در شرایطی که بازی نمی کردم کم کردم.ساعت 8:30 صبح با یک مربی، 11:30 با تیم خودمان و دوباره ساعت 8:30 شب با یک مربی دیگر تمرین میکردم.در هفته 4 روز را با سه جلسه تمرین پشت سر میگذاشتم و سعی میکردم به جای حرف زدن ، اتفاقات تلخ درست شده را در تمرین جبران کنم.
دلیل مصاحبه نکردن علیه منصوریان: این افراد برای اینکه خودشان را به مردم خوب نشان بدهند در فکر تخریب بقیه بودند و میخواستند این را به هواداران استقلال القا کنند اما من با خودم تصمیم گرفتم بیشتر تمرین کنم و تمرکزم روی فوتبالم باشد.
آشتی با قلعه نویی: میخواستم در بازی استقلال و تراکتورسازی فصل قبل برای آقای قلعهنویی دسته گل ببرم و از او دلجویی کنم اما اتفاقاتی که در آن روز در بازی استقلال و تراکتورسازی در ورزشگاه آزادی افتاد چیزی نبود که من آن را بپسندم و اصلا آن جو را دوست نداشتم. به خاطر مشکلاتی که پیش آمد و ما نتیجه را واگذار کردیم یکسری ها آمدند که من را قربانی کنند. اگر دلیل گل نبردنم را بگویم ممکن است برای استقلال بد باشد.چون واقعا دوست ندارم این حرفها را بزنم و کام هواداران استقلال را تلخ کنم.
واکنش به حرفهای مظلومی: گفتند رحمتی در فینال جام حذفی که استقلال باخت از قصد پنالتیها را نگرفته است! اگر من میخواستم از قصد این کار را انجام بدهم چگونه مقابل نفت تهران آن همه پنالتی گرفتم؟ چطور روز بازی با نفت در ورزشگاه تختی من آدم خوبی بودم ولی چون در فینال نتوانستم پنالتی بگیرم از قصد این کار را کردم؟ اگر استقلال قهرمان جام حذفی میشد بیشترین افتخارش نصیب من میشد که یک عمر میگفتند رحمتی در فینال پنالتی گرفته و استقلال را قهرمان کرده است مثل سالی که در شیراز مقابل شاهین بوشهر این کار را انجام دادم یا مثل همین امسال در خرمشهر که جام را بالا بردم. من بودم که اگر استقلال قهرمان میشد به عنوان کاپیتان جام را بالای سر میبردم. حرف در این مورد زیاد است، مگر در همان روز فینال من در شش قدم در دقیقه 119 توپ را به آسمان زدم؟اگر آن توپ گل میشد اصلا بازی به پنالتی نمیکشید! یا مثلا مگر من اسامی پنالتی زنها را نوشتم؟ در آن مسابقه به آن حساسی بازیکنان با تجربه و تاثیرگذار تیم و بازیکن خارجی ما جزو 5 پنالتی زن اول تیم نبودند.آیا تقصیر من است که آقای X از زدن پنالتی امتناع کرد؟ یا مگر من گفتم بازیکن 18 ساله و بی تجربه تیم در آن مسابقه به آن حساسی پنالتی بزند؟ اینها برای کسی سئوال نشده است؟
ماجرای منصوریان و برنامه نود: تنها نکته ابهام آمیز برنامه 90 و مصاحبههای بعد از آن آقایان این بود که چرا من روی خط رفتم یا اینکه باید تلفن را قطع میکردم.جالب است که بدانید قبل از برنامه 90 آقایان با من تماس گرفتند و خواستند من روی خط بروم و محکم صحبت کنم. دقیقا صحبت این بود«شما روی خط بیا و محکم صحبت کن، من هم هستم».هم پرینت و ساعت تماس موجود است و هم ساعت پخش برنامه 90. من به حرف سرمربیام گوش دادم و روی خط آمدم. من از کجا میدانستم آقای ملکی قرار است حقایق جلسهاش با سرمربی تیم را بگوید؟ خود من هم شوکه شده بودم و در عرض چند ثانیه به این فکر فرو رفتم که چه اتفاقی رخ داده است. کلا هنگ کرده بودم!یک جورهایی شوکه بودم.برخی از عوامل آقایان که در برخی رسانهها کار میکنند در این مدت کم شیطنت نکردهاند. تمام تحرکات و شیطنتهای آنها در صفحات مجازی و در رسانههای مختلف را در اختیار دارم. جالب است آقایان با وویس در تلگرام علیه من پیغام میدهند که مطالب منفی در مورد من نوشته شود. از این نمونهها زیاد است، اتفاقاً خیلی موارد را از طریق دادگاه پیگیری کردهام. چند وقت پیش هم در اینستاگرامم نوشتم که این آقایان بدانند حواس من هم هست، به وقتش که نوبت دادگاه برسد دوستان باید بیایند و جواب بدهند که از چه کسانی خط میگیرند. لازم باشد آدرس پیج اینستاگرامی عوامل آقایان را در صفحهام منتشر میکنم، دوستان ببینند که چه تحرکاتی با چه خط و خطوطی علیه من و استقلال در این مدت صورت گرفته است.به نظر من با مردم باید با زبان فوتبال حرف بزنیم و در مورد ناکامی با زبان فوتبالی به آنها توضیح بدهیم نه با حراج گذاشتن آبروی افراد.
نقش در جدایی یکسری بازیکنان از استقلال: آن بازیکنانی که مدعی هستند من در رفتنشان نقش داشتم بعد از جدایی از استقلال سوابقشان مشخص شد. از بازی کردنشان در تیمهای مختلف و اینکه آقایان حتی نیمفصل هم در تیمهای جدیدشان دوام نیاوردند. درست نیست کمکاریمان را به گردن دیگران بیاندازیم. خود آنهایی که چنین ادعایی دارند ببینند بعد از استقلال به کجا رسیدند.دیگر نیازی نبود من می گفتم که آنها باشند یا نباشند.
صادقی گفته تو مقصر جدایی اش از استقلال بودی: جا دارد در همینجا از امیر حسین تشکر کنم که جرأتش را داشت که اسم ببرد و من را مقصر جداییاش بداند اما امیرحسین وقتی به دادگاه رفت نتوانست صحبتهایش را ثابت کند و از نظر دادگاه این صحبتها توهین و افترا تلقی شد که برایش محرومیت در نظر گرفتند.حداقل صادقی آن قدر جرأت داشت مثل بعضی از آقایان در لفافه صحبت نکند و حرفش را رُک بزند. دست او درد نکند که این کار را کرد ولی بعد از اینکه از او شکایت کردم و او محکوم شد چند نفر از دوستان ما تماس گرفتند و وقتی دیدم خود صادقی اعلام کرده که اشتباه کرده من از شکایتم صرفنظر کردم
رابطه خوب با حسینی: ابتدای فصل گذشته با توجه به اینکه حسینی تازه از سربازی برگشته بود به باشگاه استقلال رفت و خواستار دریافت رضایتنامه شده بود. او به مسئولان باشگاه گفته بود بازی به او نمیرسد و در مورد این حرف من آقایان افشارزاده و توفیقی میتوانند شهادت بدهند. حتی در این زمینه سرمربی وقت تیم از من در مورد وضعیت حسینی پرسید و گفت که او به باشگاه رفته و خواستار رضایتنامه شده و ظاهرا مصدوم هم هست (در آن زمان مسئولان باشگاه به دنبال جذب یک دروازه بان دیگر بودند). من هم در پاسخ به سرمربی گفتم حسینی شاگرد خود شما در تیم امید بوده و اگر او به تیم بیاید خوب است، حتی به سرمربی تیم گفتم او دروازهبان خوب و با انگیزهای است، من به سرمربی تیم چنین توصیهای کردم و از این توصیهام هم خوشحال هستم.
توصیه فنی به مربیان: من بیشترین مشاورهها را به عنوان بازیکن بزرگتر به آقای قلعهنویی میدادم. او من را قبول داشت و به عنوان یک بازیکن بزرگتر از من سئوال میکرد من هم نظرم را میگفتم. جایی که فکر میکرد درست میگویم آن را انجام میداد و جایی هم که نظر خودش نبود آن را انجام نمیداد. من به عنوان یک بازیکن که عقب زمین بازی می کند و یک بزرگتر طبیعتاً شناخت بهتری نسبت به سایر بازیکنان از نظر اخلاقی و رفتاری دارم چون با آنها در ارتباط هستم. اگر مربی از من نظر بخواهد نمیتوانم بگویم من نظرم را نمیدهم. یک روز در حضور شخص پرویز مظلومی، مجید صالح از من در مورد روزبه چشمی و فرشید اسماعیلی نظر خواست و من هم گفتم این دو نفر جزو بهترین هافبکهای ایران میشوند. روی اعتمادی که مظلومی به من داشت این دو نفر جذب استقلال شدند. آیا این کار من بد بوده؟ چطور حالا که استقلال از ۲ بازیکنی که جزو بهترینهای ایران هستند استفاده میکند چیز بدی نیست و به اسم من نوشته نمیشود اما در جای دیگر فوراً کار من دخالت تلقی میشود؟ من نزدیک به ۲۰ سال است که فوتبال بازی میکنم و کاپیتان تیم ملی و استقلال بودم، آیا من حق ندارم نظر فنی بدهم؟ چطور یک گزارشگر فوتبال در گزارشش یا یک خبرنگار در یادداشت هایش یا اطرافیان و راننده فلان مربی میتوانند نظرات شخصی و فنی خود را بیان کنند اما من نمی توانم؟ اگر مربی از من چیزی بخواهد دریغ نمیکنم و نظرم را میدهم اما شما یک مربی را پیدا کنید که بگوید مهدی رحمتی در ارنج او دخالت کرده و مدعی شده که فلانی را بازی بده و فلانی را بازی نده.
حضور در تمرین با صورت ورم کرده: در آن روز پدر من در بیمارستان بود و برای عیادت به بیمارستان رفتم، وقتی از بیمارستان بیرون آمدم شرایط روحی خوبی نداشتم و دیدم ۳ رهگذر کُری خواندند که توأم با توهین بود. من ابتدا جر و بحث کلامی کردم که این جر و بحث ادامه داشت ولی وقتی فحاشی ادامه پیدا کرد کار به زد و خورد کشید. آنها ۳ نفر بودند و طبیعی است وقتی زد و خورد به وجود میآید ممکن است یک ضربه من بزنم و ۲ ضربه آنها. صورت من هم به دلیل همان اتفاق متورم شده بود.
کنار گذاشتن از استقلال منصوریان: من با سرمربی سال قبل استقلال رفت و آمد خانوادگی داشتیم. آن شب بیش از 20 بار با او تماس گرفتم اما جواب نداد تا اینکه بعد از 2 روز با خانه ما تماس گرفت و با همسر من صحبت کرد. او قسم خورده بود که اصلاً من نگفتهام رحمتی به تمرین نیاید و او باید در تمرین شرکت کند! وقتی همسرم این صحبتها را به من منتقل کرد برایم سئوال پیش آمد که اگر نظر سرمربی این بود که ما به تمرین برویم پس چرا سراغ ما را در این 2 روز نگرفت و جواب تلفن من را نمی داد؟ سرمربی تیم میتوانست همان روز بگوید در کارش دخالت شده و این موضوع را رسانهای کند اما بعد از اتفاقات برنامه ۹۰ حقایق مشخص شد. همسر من بعد از برنامه ۹۰ آن شب به من نگاه میکرد و میگفت چه خبر است که من هم با خنده به او گفتم فوتبال به آن شکلی نیست که شما میبینید.
کنایه به منصوریان: آقای شفر از کره ماه نیامده است و زمین تمرین ما هم زمین سانتیاگو برنابئو نیست، تنها چیزی که در تیم ما اضافه شده است صداقت است.ای کاش می شد صحبتهایی که در مورد من با مجتبی جباری کرده بودند را مطرح میکردم تا مردم خیلیها را بشناسند. فقط حیف که آن صحبتها امانت است.
نقش در نقل و انتقالات: من از شما میپرسم وقتی سرمربی تیم از من میخواهد با توجه به ارتباط و دوستی که با برخی از بازیکنان دارم با آنها صحبت کنم، به آنها بگویم نه و من درخواست شما را نمیپذیرم؟! آیا به سرمربی من بر نمی خورد؟ او شاید با این حرف من تصور کند نمی خواهم به او و مجموعه اش کمک کنم و هزار حرف دیگر.نمونه اش در این سالها بازیکنانی مثل کاوه رضایی، فرشید باقری، بختیار رحمانی،ووریا غفوری، روزبه چشمی، سید مجید حسینی و ... است.به یک نمونه عینی اشاره میکنم، سال قبل سرمربی تیم از من خواست تا در جلسه قرارداد مجید حسینی و باشگاه شرکت کنم، چرا؟ چون مدیر برنامه حسینی با مسئولان باشگاه اختلافاتی داشت، من هم خطاب به سرمربی تیم گفتم یا خودتان در جلسه باشید یا یکی از اعضای کادر فنی تیم که فردا برای من حرفی در نیاید، اتفاقا همان شب عکس خودروی من مقابل باشگاه در رسانهها منتشر و کلی حرف و حدیث برایم درست شد که رحمتی در باشگاه چه میکرد؟ من آن شب به باشگاه رفتم و یکی از کمک مربیان هم در جلسه حضور پیدا کرد که در نهایت با خوبی و خوشی مجید حسینی با استقلال قرارداد امضا کرد. ببنید این مسائل دخل و تصرف نیست، قشنگ یادم است که سرمربی تیم این دیالوگ را استفاده کرد، «مهدی رحمتی، من سید مجید را از خودت می خواهم»شما جای من؟ اگر مافوقتان به شما حرفی بزند میگویید نه؟ . زمانی که منصوریان به عنوان سرمربی به استقلال آمد لیستی را به باشگاه داده بود و شخصاً به من گفت تو در نقل و انتقالات به من کمک کن و اگر بازیکنی که ما میخواهیم با تو ارتباط خوبی دارد حداقل با او تماس بگیر و بگو باشگاه استقلال تو را می خواهد. همانطور که چند دقیقه پیش گفتم اگر یک مربی از من درخواستی داشته باشد که نمیتوانم حرف او را رد کنم. شما دیدید که چندی پیش آقای هدایتی در برنامه ۹۰ شفاف گفت که کاوه رضایی در آستانه عقد قرارداد با پرسپولیس بود. سوابق کاوه رضایی هم که برای همه مشخص است. در حالیکه او در آستانه امضاء قرارداد با پرسپولیس بود با او تماس گرفتم و این بازیکن را در اختیار باشگاه گذاشتم و خوشبختانه در نهایت به استقلال آمد.
دربی معروف و درگیری با سیدجلال: اصلا با سیدجلال حسینی قهر نکردم و اتفاقا رفاقت دیرینهای با هم داریم. فوتبال حرفهای است و ممکن است در مسابقهای دو بازیکن با هم بحث کنند اما این دلیل نمیشود در بیرون از زمین با هم مشکلی داشته باشیم. در آن مسابقه دربی شرایط را به شکلی دیدم که امکان داشت پرسپولیس گل مساوی را بزند. حریف روی دروازه ما فشار وارد میکرد و حتی میتوانست گل مساوی را بزند. آنجا احساس کردم باید بازی را متوقف کنم و وقتی گل دوم را خوردیم واقعا از ناحیه کتف احساس درد میکردم. نه حرف بیادبی زدم و نه توهینی کردم. سیدجلال را هم میشناسم. سالهاست با خلق و خوی هم آشنا هستیم. او به قول خودمان جنبه باخت ندارد. در آن بازی به خاطر استقلال و هواداران که تحت فشار بودیم بازی را یکی دو دقیقه از جریان انداختم و بازی را هم بردیم. اگر باز هم به عقب برگردیم همان کار را انجام میدهم. چون آن پیروزی در کارنامه دربیها ثبت شد.
بازگشت به تیم ملی: من در یک سال یادم است 83 بازی رسمی انجام دادم. در سپاهان، تیم ملی بزرگسالان و تیم ملی امید و ... و هر وقت از من خواسته اند با تمام وجود و میل بازی کردهام. هر وقت صلاح بدانند که می توانم کمک کنم من برای خدمت به تیم ملی آماده هستم.