۳۶ هزار شهید دانشآموز،مخزنی از معرفت برای کشور است؛ از جمله ویژگی این شهدا، شور و نشاط آنهاست.
*فارس: در جبهه امتحان هم میگرفتید؟
کفاش: بله، در مجتمعها از دانشآموزان رزمنده، امتحان هم میگرفتیم اما نکته جالب اینکه آنها خدا را ناظرشان میدانستند و نیاز به مراقب نداشتند.
آنها میدانستند که اگر تقلب کنند به لحاظ شرعی مدیون خواهند بود به همین دلیل هیچگاه تقلب نمیکردند.
*فارس: یک معلم چه جوری میتواند معلم نمونه باشد، بچهها به یک سری از معلمان دل میبندند و آن معلم را فراموش نمیکنند. یک معلم باید چه ویژگی خاصی داشته باشد.
کفاش: بحث بسیار خوبی را مطرح کردید اعتقاد خود من این است که اولین ویژگی معلم، عشق و علاقه به این کار است. این شعار نیست و بخشی از این عشق و علاقه هم ذاتی و فطری است.
مثالی میزنم. همه ما دوران کودکی را گذراندیم. در دوران کودکی میبینید کودکی در بازیها، دوست دارد بقیه را جمع کند و چیزی را برایشان نقل کند. یعنی این کودک از همان ابتدا نشان میدهد که دوست دارد دیگران را راهنمایی کند.
معتقدم معلم را باید از دوره کودکی و سنجش علاقه ذاتی و فطریات انتخاب کرد که این هم به ژن و ارث بر میگردد؛ به بزرگان، پدر و مادران و نسل قبلی بر میگردد.
اعتقاد من این است، اولین ویژگی معلمانی که موفق میشوند، این است که در دل دیگران نفوذ پیدا میکنند و دوستشان دارند و به عنوان یک الگو، آنها را قرار میدهند؛ در حقیقت معلمی که نسبت به معلمی یعنی انتقال مفاهیم، گرفتن دست دیگران، بردن دیگران از ظلمت به نور، عشق دارد.
من نمیخواهم بگویم که حق معلم را نباید داد یا معلم نباید از حقش دفاع کند اما اولویت و اساس که برای آن هیچ چیز را حاضر نیست قربانی کند، عشق به انتقال مفاهیم است و برای این به میدان آمده است.
همینجا اشاره کنم، بسیاری از معلمان کشورمان، بیش از یک میلیون فرهنگی، میتوانند کارهای اقتصادی دیگری که درآمد بیشتری داشته باشد، انجام دهند و زمینه برای خیلی ها باز است اما خیلیها حاضر نیستند چون با عشق آمدند. فلذا به نظر بنده، اولین ویژگی، عشق به معلمی است. اگر کسی بدون عشق، معلمی را انتخاب کند، موفق نخواهد بود.
معلمی، شمعی است که خودش از بین میرود و راه را برای دیگران روشن میکند. اگر همین جمله حضرت امام(ره) را تفسیر کنیم «معلمی شغل انبیاست» خیلی جمله بزرگی است. انبیا عاشق کارشان بودند. انبیا صبور بودند. انبیا انتظار مزد نداشتند و دلسوزانه مفاهیم را منتقل میکردند و از اینکه کسی را از ظلمت به روشنی راهنمایی کنند، بزرگترین لذتشان بود.
این را که میگویم خصلتهای درونی است اینجا داخل پرانتز باز کنم، معنایش این نیست که مدیران، مسئولان و دستاندرکاران برای حل مشکلات معلمان کاری نکنند و بگوییم معلمی شغل انبیاست. شما بروید عاشق باشید هیچی هم به شما نمیدهیم. این مفهوم دو قسمت است. یک، وظیفه معلم و فرهنگ معلمی است و دو، وظیفه مدیران، مسئولان، برنامهریزان و دستاندرکاران، برای حل مشکلات است.
در حال حاضر ما داریم حیطه اول میگوییم. کسی که به این میدان میآید. یعنی کسی که وارد دانشگاه فرهنگیان میشود و معلمی را انتخاب میکند باید ببیند که آیا لذت میبرد از اینکه دیگران راه را درست پیدا کنند؟
بنایی که یک دیوار را میچیند. یک صبح تا غروب، یک متر بالا میرود و او یک متر را میتواند ببیند اما کار معلمی این شکلی نیست. گاهی اوقات شما میخواهید یک خصلت خیلی خوب را در بچهها به وجود آورید، یک سال باید هر روز این موضوع تکرار شود. کار سنگینی است. یعنی با صبر و تحمل و ایستادگی و مقاومت همراه است برخی این ویژگی را ندارند و وقتی ندارند نباید وارد این میدان شوند.
مورد بعدی، بحث نفوذ در دلهاست. در اسلام تربیت داریم و تربیت به معنی تغییر رفتار است. یک عنصر برای تغییر رفتار، آموزش است. در اسلام، هم آموزش را برای تربیت میخواهیم.