به گزارش نفت دیلی، در کشور ما سالیان درازی است که در اثر افزایش مهاجرت روستاییان به شهرهای بزرگ، همچنین افزایش طبیعی جمعیت، نرخ شهرنشینی به صورت بیسابقهای فزونی یافته و البته به دنبال فقدان امکانات، سبب پیدایش سکونت غیر متعارف در حاشیه شهرها شده است.
اکنون بحث اینجاست که با چه اقدامهایی میتوان از گسترش بی رویه شهرنشینی و حاشیه نشینی جلوگیری کرد؛ به نظر میرسد پروژه گازرسانی به روستاها در سطح کشور که دستور کار اصلی وزارت نفت و بهطور مشخص شرکت ملی گاز ایران است میتواند تا حد قابل توجهی این معضل را جبران کند زیرا بیتردید بردن امکانات رفاهی به روستاها میتواند سبب بازگشت جمعیت روستایی حاشیه شهرها به زادگاههایشان شود. رحیم محمدی، جامعه شناس معتقد است که امروزه میتوان موضوع گازرسانی را به عنوان یک امر مقوم برای حاشیهزدایی در ایران تثبیت کرد. رحیم محمدی استاد دانشگاه و عضو انجمن جامعه شناسی ایران است. گپ و گفت «مشعل» با او را در ادامه میخوانید:
ـ آقای محمدی در ابتدا بفرمایید تعریف شما از حاشیهنشینی چیست و این مسئله چه پیامدهایی دارد؟
پیدایش حاشیه نشینی منجر به بروز مشکلات عدیده اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و فیزیکی نظیر افزایش فقر در شهرها، بیگانگی شهروندان از هم، پیدایش زاغهها و ویرانی محیط زیست، نبود دسترسی به مسکن آبرومندانه، شغل مناسب، دسترسی نامناسب به خدمات شهری، بروز شکاف طبقاتی و نابرابری در توزیع درآمد و خدمات شهری، انزوای اجتماعی شده و به تبع چنین مشکلاتی، تجمع مهاجران با فرهنگهای متعدد در حاشیه شهرها ارتباط مشکلات حاصل از حاشیه نشینی با انواع جرایم را دور از منطق و انتظار نمی کند. باید پدیده حاشیه نشینی، دلایل ایجاد، ویژگیها، آثار و پیامدهای آن در وقوع جرایم مختلف مورد بررسی قرار گیرد تا از این طریق با ارائه راهکارهای عملیاتی و کاربردی مانند همین پروژه گازرسانی برای کنترل و تعدیل حاشیهنشینی و جرائم گام برداشته شود. یکی از ویژگیهای مهم قرن حاضر تراکم، جمعیت در شهرها، جدایی گزینی اقتصادی اجتماعی در دامن شهرها و شکلگیری پدیده حاشیه نشینی و به تبع آن گسترش آسیبهای اجتماعی و شهری است. حاشیه نشینی یک پدیده اجتماعی است و این پدیده به عصر کنونی اختصاص ندارد و در ادوار و اعصار گذشته ریشه دارد؛ این پدیده در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه وجود داشته و دارد.
تنها تفاوت آن در کشورهای توسعه یافته با کشورهای در حال توسعه، از نظر ریشههای تاریخی به وجود آورنده آن و رفتار کالبدی و اجتماعی آن است. ایران و از جمله شهر تبریز نیز از این پدیده مصون نمانده است اما شرایط حادی که در برخی کشورها از جمله برزیل، هندوستان و پرو و برخی کشورهای آفریقایی وجود دارد، در کشور ما، حاکم نیست اما از حیث قدمت، مشابه دیگر کشورهاست. در ایران پیش از آغاز دهه ٤٠، شهرنشینی رشد کندی داشت و در آستانه دهه ٤٠ حدود ۳۳ درصد از جمعیت کشور در شهرها زندگی میکردند. با اجرای طرح اصلاحات ارضی در آن دهه و افزایش درآمدهای نفتی در دهه ٥٠، رشد شهرنشینی شتاب بیشتری گرفت و این رشد چنان سرعت یافت که در سال ۱۳۵۷ جمعیت شهرنشین کشور به ۶۴ درصد رسید و در وضع کنونی بدون شک این نسبت به سود شهرنشینی افزایش یافته است.
ـ یعنی پدیده حاشیه نشینی در ایران را بستری برای ارتکاب جرم میدانید؟
بله. براساس این پدیده، افزایش بیرویه جمعیت شهرنشین و وجود حاشیه نشینی سبب افزایش گرایش به مادی گرایی، کجروی، بیعاطفه و بروز بزهکاری میشود و از آنجا که در شهرها افراد شناختی از یکدیگر ندارند و در نتیجه کنترل و نظارت اجتماعی بر عملکرد آنان از میان رفته است، سبب شکل گیری نابههنجاری اجتماعی میشود، به گونهای که طبق آمارهای برخی موسسههای جرم شناسی جهانی، شاهد افزایش ٣,٥ درصدی خشونت در شهرها بودهایم و میزان جرایم شهری با توسعه شهرها و افزایش جمعیت ارتباط مستقیم دارد. به همین دلیل، شاهد شکلگیری نقاطی مستعد پیرامون شهرها و بهویژه کلانشهرها هستیم که به عنوان بهترین پایگاه شکلگیری و ترویج ناهنجاریهای اجتماعی شناخته میشود. به این ترتیب حاشیهنشینی به عنوان بستری برای ارتکاب جرایم مورد توجه برنامهریزان شهری قرار گرفته است. تجمع مهاجران با فرهنگهای متعدد در حاشیه شهرها همراه با معضلات ناشی از فقدان اشتغال، منجر به بزهکاریها و ایجاد مناطق تبهکاری میشود. مطالعات و تحقیقات جامعهشناسی شهری نشان داده است که زندگی حاشیهنشینی با افزایش جرم زایی رابطه مستقیم و نزدیکی دارد و گاهی این رابطه دو سویه است؛ یعنی حاشیه نشینی و جرم علت و پیامد یکدیگرند. همچنین از بعد اقتصادی، افزایش مهاجران غیرماهر و غیرمتخص، سبب پیدایش بیکاری پنهان و توسعه غالباً غیرضروری بخش خدمات میشود. مناطق شهری مانند شمالغربی، به تبع گسترش شتابان شهرنشینی با پدیده حاشیه نشینی در بعضی از محلههای مناطق پیرامونی روبهرو شده است، به طوری که سطح زندگی در این مناطق از نظر کیفی، نسبت به دیگر مناطق و محلههای شهری مانند اردبیل متفاوت است و در سطح پایینی قرار دارد. عواملی مانند بیکاری، فقر، نداشتن مسکن استاندارد، قرار گرفتن در انزوای اجتماعی، نداشت تعلق خاطر و وابستگی به ارزشها، سبب بروز ناهنجاریهای اجتماعی و گسترش آسیبهای شهری در این شهر شده است؛ بنابراین مناطق حاشیه نشین در شهر اردبیل، افزون بر اینکه سبب ناهمگونی در سیمای شهری شدهاند، سبب بر هم ریختن تعادل و توازن فرهنگی و گسترش بزهکاری، تعارض، فقر و ناهمگونی اجتماعی- جمعیتی و نظایر اینها شدهاند. در نظر داشته باشید که هر منطقه از کشور را میتوان با توجه به شرایط راهبردی آن تحلیل کرد. طبیعی است که مناطقی از روستاهای این شهر گازرسانی نشده است، در نظر بگیرید با شدت سرمایی که در این مناطق وجود دارد، چه پیامدهای ناگواری در پی دارد.
ـ بیشترین اقشار آسیب دیده حاصل از این نابرابری چه کسانی هستند؟
نخستین و بیشترین قربانیان این زندگی حاشیه نشینی، کودکان هستند که از سو تغذیه رنج می برند و از زندگی و دنیای کودکانه خود لذتی نمی برند. این کودکان به دلیل وارد شدن به بازار کار و دسترسی نداشتن به امکان تحصیل و نداشتن توانایی مالی، از تحصیل محروم شده اند و یا درصد اندکی از آنان به مقطع ابتدایی و یا راهنمایی و دبیرستان راه می یابند؛ بنابراین اشتغال به کار عامل بازدارنده ای در ادامه تحصیل و آموزشهای مدرسه ای در کودکان شاغل این مناطق به شمار میرود.
ـ مسئله مسکن و گاز از جمله معضلات بافتهای حاشیهای است، این شرایط را چگونه میبینید؟
رشد روز افزون شهرنشینی، مسائل جدید و خاصی را در زندگی و در روابط انسانها به وجود آورده است. یکی از عمدهترین آنها سیمای مسکن و تجهیزاتی که مراتب رفاه و آسایش ساکنان را فراهم میکند. در واقع نامتعارفترین و غیراستانداردترین خانهها در مناطق شهری متعلق به حاشیهنشینهاست که از اساس نوع ساخت و ساز در آنها امکان این را نمیدهد که حتی گاز رسانی شود.
ـ ساختار اقتصادی و شغلی به وجود آمده از مسئله حاشیه نشینی را چگونه تبیین میکنید؟
ساختار شغلی مردان در مناطق حاشیه نشین کارگری، مشاغل آزاد، رانندگی، مغازه داری، دست فروشی، مشاغل کاذب، سیگار فروشی، دستفروشی و دلالی بر سر چهار راههاست. به طور کلی، اشتغال غیر قانونی، کاذب، ناسالم، سیاه و زیرزمینی، در میان ساکنان حاشیه نشین غلبه دارد. بهطور معمول حاشیه نشینی در بطن خود نوعی حاشیهنشینی اقتصادی به معنی اشتغال در بخش غیر رسمی و جذب نشدن در نظام رسمی اقتصاد شهری را در پی دارد. مناطق حاشیه نشین دارای بافت و ترکیب چند قومیتی است و همین وضع سبب تنشها و تعارضها و حتی نزاعهای پراکنده قومی در این مناطق شده است.
ـ نارضایتیهای اجتماعی ناشی از حاشیه نشینی در چنین شرایطی مورد قابل درکی است که آسیب اجتماعی هم به دنبال خود دارد، نظر شما چیست؟
در نظر بگیرید که میزان رضایت از خدماترسانی شهرداری و از سوی دیگر سوخت رسانی نکردن مناسب (گازرسانی) در این محلهها بسیار پایین است. بهطور اصولی محلههای حاشیه نشین به طور خودرو در زمینهای بدون برنامه شکل میگیرند از این رو فاقد تاسیسات زیر بنایی بوده و مسئولان شهرداری نیز خود را موظف به تامین تاسیسات آن نمیدانند و حتی در صورت تمایل مسئولان، تامین تاسیسات زیربنایی این مناطق به دلیل پراکندگی و دور بودن از بافت اصلی، بسیار گران و مشکل است. از طرفی چون محلات حاشیه نشین خود را جزئی از شهر میدانند، از کمبود خدمات رسانی به این محلات احساس نارضایتی دارند. به زعم آسیبشناسان اجتماعی، همه اشکال نابههنجاریهای اجتماعی شامل سرقت، قتل، قاچاق، خودکشی، فحشا، اعتیاد، الکلیسم و نظایر آن، چه به مثابه انحراف و چه در زمره بیماری یا اختلال، معلول ناسازگاریهای اجتماعی است که بر روابط فرد و جامعه حاکماند و در مناطق حاشیه نشین نمود بیشتری مییابند. آسیبهای اجتماعی ناشی از فقر و بیکاری، اعتیاد و خرید و فروش مواد مخدر، ولگردی، دعوا و درگیری بسیار زیاد است. ازاین رو میتوان گفت که حاشیهنشینی، نمودی از آسیبها و انحرافات اجتماعی است. اعتیاد و فروش مواد مخدر یکی از مسائل و آسیبهای اجتماعی بحرانی در مناطق حاشیه نشین است. همچنین با مشاهده میدانی در این مناطق میتوان دریافت که چهره بسیاری از ساکنان این مناطق به ویژه جوانان به اعتیاد آلوده است. در این مناطق همه میدانند که محلهای توزیع و مصرف مواد مخدر کجاست یا چه کسانی آن را توزیع میکنند. همچنین دعوا و درگیری جوانان و ولگردی و بزهکاری، یکی دیگر از جلوههای آسیب شناسی اجتماعی این مناطق است؛ به طوری که ولگردی، خشونت و تنش گرایی جوانان، از جلوههای بارز آسیب شناسی مناطق حاشیه نشین است. در مراتب بعدی در «روستاها و شهرهای» این مناطق، الکلیسم، فساد و فحشا، دزدی و سرقت نیز وجود دارد. حاشیه نشینی به دو نظام فرهنگی وابسته است و در عین حال، به هیچ یک، تعلق و تمایل کامل ندارد. در حاشیه بودن به گسیختگی از نظام ارزشی پیشین و احساس رهایی نسبی از کنترل اجتماعی شهری منجر میشود و نوعی نبود انسجام و همبستگی را پدید میآورد که افزون بر افزایش استعداد و قابلیت رشد آسیبهای اجتماعی، سبب اختلال در نظم و امنیت عمومی میشود.
حاشیه نشینی از یک سو میتواند تهدیدها و مسائلی را برای نظام شهری ایجاد کند و از سوی دیگر در حاشیه ماندن، مسائل عدیدهای را برای ساکنان این مناطق در پی دارد. مهمترین مشکلات زندگی در محلات حاشیه نشین عبارتند از: بیکاری و نداشتن شغل دائم سرپرست خانوار، مشکل مالی و کمبود درآمد، نداشتن خانه و مسکن مناسب، محیط بد اجتماعی و فرهنگی این محلات، عدم رسیدگی شهرداری، کمبود امکانات رفاهی- تفریحی برای فرزندان، انحرافهای اجتماعی زیاد از جمله اعتیاد، نبود امنیت به ویژه برای دختران و از جمله مهمترین مشکلات زندگی در حملات حاشیه نشین به شمار می آید.