فردا،ضعف بزرگی که در جامعه وجود دارد این است که افراد اهداف و رؤیاهای بلند و بالایی دارند، گرچه میدانند رسیدن به این اهداف عظیم حاصل نمیشود مگر با سعی و تلاش فراوان، اما بااینحال همتی در اندازه آمال خود انجام نمیدهند. در ادامه مطلب را به نقل از حوزه می خوانیم.
آیه:
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَنِ إِلَّا مَا سَعَى نجم/ ۳۹
و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست
حکایت؛ مرحوم آقای نجفى قوچانى با بیانی شیرین و جذاب به روایت سرگذشتی از خود برای امرار معاش میپردازد و میآورد: در ایامى که مشهد مقدس تحصیل میکردم یکشب نان نداشتم و از کسى هم قرض گرفتن فراهم نشد با خود گفتم: با یکشب، بیغذا ماندن آدمى نمیمیرد و بلکه بیش از این را هم باید طلبه منتظر باشد، رفتم به آسودگى کتابها را باز کردم و مشغول مطالعه شدم، ساعت سه نصف شب آخوندى با یک نفر سرباز وارد حجره شدند آن آخوند گفت: این شخص میخواهد صیغه عقدی بخواند و من از طرف زن وکیلم و تو هم از طرف این مرد وکیل باش که صیغه را اجرا کنیم، بعد از اجراى صیغه آن مرد یک قِران و نیم نزد آخوند گذاشت و ایشان هم نیم قِران را به ما دادند و رفتند. من هم نیم قِران را بردم نان و خورش گرفتم و آوردم، به حضرت رضا علیهالسلام عرض کردم که قربان غیرتت گردم یکشب را هم نگذاشتى در جوار تو گرسنه باشیم.
صبح رفیقم آمد و از بیپولی شکایت کرد. گفتم: اگر طلبهای، بیا مثل طلاب قدیم باشیم. گفت:: چهکار بکنیم؟ گفتم: برویم به کارگرى. هرکدام سه قران قرض کردیم و ابزار کارگری گرفتیم و به یک روستایی رفتیم و با اهالی آنجا صحبت کردیم، گفتند: ما فقط روزى به هرکدام یک قران و نیم با مخارج میدهیم، ما ناچار راضى شدیم و شروع به کار کردیم. غروب روز دوم دیدیم یکى از طلاب همولایتی از صبح در جستجوى ما بوده، بعد از خطاب و عتاب زیاد، گفت: من مأمورم که شمارا ببرم. این ننگ و عار است که طلبه کارگری کند. گفتم: خیر، ننگ نیست، بلکه این کار پیغمبران و پیشوایان و مایه سرفرازى و افتخار است. ۱
در سد سکندر بتوان رخنه فکندن گر داعیه همت مردانه زند موج ۲
1. با اقتباس و ویراست از کتاب داستانهای از فقرایی که عالم شدند